نیم نگاهی بر مجعولات تاریخ ایران

نگاهی گذرا بر جعل های همیشگی

نیم نگاهی بر مجعولات تاریخ ایران

نگاهی گذرا بر جعل های همیشگی

۱۵ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

ضمن تبریک و تهنیت در جهت فرار شاه خائن ،پهلوی دوم غاصب که لعنت خدا بر او و خداندانش باد ،تصمیم بر آن شد که به بخش و قطعه کوچکی از جنایات آن نوکر محترم بپردازیم و در پیوست محصول ارزشمند غیر قابل روتوش که بیانات رهبری را در مورد پهلوی ها جمع آوری شده ارائه دهیم.

(دانلود این مستند صوتی ارزشمند به کوشش:ستاد حفظ و نشر آثار رهبری http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/28678/index.html)



قانون کاپیتولاسیون:

مبحث اصلی این قانون ننگ بار:نداشتن صلاحیت دادگاه های ایرانی برای رسیدگی به جرائم مستشاران و ... آمریکایی

در واقع مفهوم این قانون شرم آور از اسم آن نیز آشکار و عیان است !کاپوتولاسیون از کاپیتولاشن به معنی ((شرط گذاشتن ))می باشد که گویی شاه خائن شرط را بنا بر ملت خود گذاشته و باز هم به خفت خود دامن زده بود.

امام خمینی رحمته الله علیه در پی این قانون که در سکوت به انجام گرفته بود تا ملت ایران از این فاجعه دور بمانند لب به سخن گشود و آن را سند بردگی ملت ایران دانست.

وی با جمله هایی همچون((زدن بیرق های سیاه بر بازار ها ))به جنگ کامل رژیم رفت که موجبات تبعید را برای رژیم غاصب فراهم کرد.

کشتار 16 آذر ماه:

دانشجویان انقلابی برای اعتراض بر علیه دولت غاصب در خصوص کودتا علیه دولت مصدق در شانزدهم آذر ماه در روز ورود نیکسون دست به تظاهرات زدند که واکنش شدید نظامیان خبیث شاهنشاهی را در پی داشت .

در فوق این ماجرا سه تن از دانشجویان به شکلی غریبانه به شهادت رسیدند و در نهایت دولت بی خاصیت و پوک شاهنشاهی که همواره با زور شمشیر و اسحله بر مردم حکومت می کرد دکتری افتخاری حقوق را به نیکوسن عطا کرد تا در صحنه تاریخ بار دیگر عطش قدرت و خیانت به وطن به نمایش در آید.


ادامه دارد....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۴ ، ۲۰:۵۳
محمد حسین قدمی

در همان روز اول ساخت وبلاگ مطلبی برای انتشار مقاله ی سوم یعنی لعن انتشار دادم ،هم اکنون بعد از تصمیمات و با تثبیت مشغله های روزانه از تکمیل آن عاجزم!

لکن نمی توانم برخی مطالب این مقوله را بر بازدیدکنندگان پنهان کنم و راه نجات جعل زدگان و خرافه پرستان را به فراموشی بسپارم!

زرتشت:

در باب زرتشت و آیین او  قبلا توضیحاتی را نوشته و ثبت کرده ایم(رجوع شود به پاسخ،بدون تماس)و حال به ماهیت و اصل او دخول می کنیم.

در مبحث زندگی وی نقل های زیادی است و ابهامات و ادله های زیاد بر هر نقل قول دلالت می کنند به راستی که انسان در این مدخل سرگردان می ماند ولی می توان اطلاعات نسبتا کاملی از این چنین مطالب استخراج کرد که عبارت است از:

نخست آریایی بودن این حکیم می تواند دلیل خوبی بر این که وی همزمان با آریاییان می زیسته باشد اما طی پژوهشات با کمال اطمینان می توان از عیش وی با هخامنشیان امتناع ورزید.

جلیل دوستخواه از محققین در این زمینه و پیرو این باب می نویسد:

((اوستا کهن ترین سرود ها و متن های ایرانی،جلیل دوستخواه،ص 14:روایت سنتی زرتشتیان،زمان زندگی زرتشت را در حدود سیصد سال پیش از اسکندر،یعنی از حدود نیمه دوم سده هفتم تا اوایل سده ششم پیش از میلاد می داند.))

این سروده ی سنتی برخی زرتشتیان فقط حاکی از آن است که خواسته اند بند نافی از زرتشت به هخامنشیان متصل کنند تا آن ها را زرتشتی بنامند. این چنین مطالب در تا ریخ جعلی ایران بسیار بسیار فراوان است و قصد ورود به آن را نداریم.

به شکر و ثنای خدا می توان با تکیه بر تفاوت زبان اوستایی و هخامنشی نظریه ای  بر همزمان نبودن وی با این قوم به وجود آوریم.

حال بعد از این توضح بسیار مختصر وقت آن رسید،مطالبی را که از اوستا دریافته ام بیان کنم و قضاوت را به خود هموطنان زرتشتی و باستان گرایان محول کنم.!

اوستا و خرافات آن

در همان گام اول که اوستا را می گشاییم تفکر است که نظریه ای را در مغز به وجود می آورد:

((اوستا،یسنه هات:ای مزدا ،ای سپند مینو اینک در آغاز با دستهای بر آورده ،ترا نماز می گذارم و خواستار بهروزی و رامشم . بشود که با کردار های اشه و با همه خرد و منش نیک گوشورون را خشنود کنم.))

علت تناقض همین متن اولیه با کتب مقدس دیگر چیست؟همین بس است که نظریه ی حکیم بودن زرتشت و نداشتن حکم رسالت بر همگان آشکار و تایید شود.

کم کم پیش می رویم و مبحث داغ و جذاب می شود .در یسنه هات 29 سوال هایی بین اشه و مزدا مطرح می شود در باب آبادانی .!و اشه به مزدا این پاسخ را می دهد  و در همین اوایل کتاب تحریفی اوستا نداشتن قدرت مطلق اهورا مزدا را در می یابیم.

((اوستا،یسنه هات 29:آنگاه آفریدگار جهان از اشه پرسید :کدامین کس را سزاوار ردی جهان می شناسی تا بتوانیم یاوری خویش تخشایی آبادانی جهان را بدو ببخشیم؟چه کسی را به سالاری جهان خواستاری که هواخواهان دروج و خشم را در هم بشکند و از کار باز دارد.

اشه بدو پاسخ داد:جنین سرداری به جهان و مردمان بیداد نمی ورزد . او مهربان و بی آزار است . از آنان کسی را نمی شناسم که بتواند نیکوکاران را در برابر تبهکاران نگاهبانی کند.او باید در میان مردمان،نیرومند تر از همه باشد تا هرگاه مرا فراخاند ،به یاریش بشتابم....))

حال کدام بشر وجود دارد که قبول کند خدا از کسی برای آگاهی پرسش می کند . این جاست که می فهمیم قرآن چرا لزوما به اراده خدا بر دل ها اصرار دارد.

اکنون کمی جلوتر می رویم و تناقض اولیه اوستا با بند هشن کاملا بیان می شود:

((اوستا،یسنه هات 30:ای هوشمندان!بشنوید با گوشها بهترین سخنان را و ببینید با منش روشن و هر یک از شما چه مرد چه زن پیش از آن که............))

حال علت چیست که در اوستا میان مرد و زن تفاوتی نیست !اما در بند هشن به صراحت گفته می شود که مونث از موجودی اهریمنی آفریده شده!

کاملا معلوم می شود که اصل این آیین خرافی تفاوت میان نساء و مردان است ولی همان جور که گفته شد در زمان تسلط اعراب و اسلام آوردن بسیاری از ایرانیان قطعا موبدان بالاجبار دست به تحریف اوستا برده اند و این مسئله نیز  ، یکی از این ویرایشات بسیار عظیم و آشکار است.

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۴ ، ۲۰:۳۱
محمد حسین قدمی
از زمانی که در تاریخ و تضاد آن به مطالعه و تحقیق پرداختم ،از همان روز نخست یکی از مباحثی که ساعتی نبود تا در آن شک نکنم تسلط هخامنشیان بر فلات و مناطق ایران بود.
ویکی پدیا ،داشنامه آبکی و سطح پایین که پیش مشاهده کردیم همواره بی خردان در آن دست به قلم می برند در باب این موضوع چنین روایت می کند:
((هخامنشیان گروهی از آریایی‌ها بودند که به فرماندگی کوورش بزرگ (انشان) حکومتی را در فلات ایران بنا کردند.))
اولا تمامی خاور شناسان و تاریخ پژوهان معتقدند که نسل کشی توسط هخامنشیان به وجود نگرفته !همان طور که در مقاله پاسخ ،بدون تماس اشاره کردیم پیرنیا در این باره نوشته است که:
((رفتار آریان ها با این مردمان بومی مانند رفتار غالب بر مغلوب بوده ،به خصوص که آریان ها آنها را از خود پست تر می دانسته اند ،بنابر این در ابتدا هیچ نوع حقی برای انها قائل نبودند بلکه با اینها دائما جنگ می کردند و هر جا آنها را می یافتند می کشتند.))
هر چند در چند سطر بعد وی نقل می کند که بعدا وقتی خطر مردمان بومی رفع شد به آنها آزار و اذیتی نرساندند!
محققا معلوم است که مردمان بومی در دل خود کینه ای از آریان ها گرفته و سعی به انتقام داشتند ،همانطور که چندین سال است ثابت شده آریا به معنای مهاجم و غارتگر است.
و دیگری اصرار داشتن شاهان هخامنش بر نشاندن تسلط خود علیه مردم چنانچه در مصر نیز اینگونه است چنانچه می خوانیم:
((روی پایه مجسمه نمادهایی از ملل تحت تسلط داریوش حکاکی و نام آن‌ها نیز با هیروگلیف درج شده است. در بخش مرکزی این قسمت نماد «هاپی» خدای رودخانه نیل تصویر شده است.))
آیا یک حکمران عظیم!نیازی به نشاندن عقاید و القاء شاه بودن دارد؟
چرا در کتیبه های جعلی که با استناد بر عکس های قدیمی !واضح است آن ها بسیار نو ساخته اند بیش از هر چیز اصرار بر این است که شاه نویسنده !خود را صاحب ممالک بداند!
این چنین است که نتیجه می گیریم:یهود و غرب که نتوانستند تاریخی برای خود پیدا کنند،از آریان ها که با اجدادشان همزیست بوده اند استفاده کرده و بازویی برای شکوه و تسلط ساخته اند.

پی یر بریان در این باره می نویسد:
((امپراتوری هخامنشی،پی یر بریان،ص 27:پارسیان سرزمینی را که به لحاظ سیاسی متروک باشد نه فتح کردند و نه ساکن آن شدند))
لذا بنابر این توصف قطعا شاهان هخامنش به اجبار و خون ریزی وارد سرزمین های پر رونق و تمدن گرا شده اند و به کشتار پرداختند !همان طور که در کتیبه ی داریوش خود از ملت هایی که از او بر گشتند صحبت می کند!
پس همین مقدار مدارک کافیست که تسلط هخامنشیان و استقبال های جادویی مردم از این سلسله را دور بریزیم و شمشیر را عامل فرمانروایی هخامنش بدانیم.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۴ ، ۱۹:۳۲
محمد حسین قدمی

امواج فاجعه ی باستان گرایی نویسنده این وب نوشت حقیر را بر آن داشت که انتقاداتی هر چند کوتاه را برای آقایان به قلم در آورد تا باشد که اندکی به ماهیت جمهوری اسلامی باز گردیم و با زدودن مزخرفات باستان پرستی به زندگی در پایه وحدت اسلامی بپردازیم.

هم اکنون که دولت شمشیر و امید ،مسلک به تمام کمال برنده ی فرامین و اصول اسلام و آمریکا پرورده بر سر کار این مملکت اسلامی است نمی توانم از برخی کلمات چشم پوشی کنم  و برای ابراز چاپلوسی و خوشایند آمدن رئیس جمهور همچون دوران طاغوت عمل کنم .

در سطر اول تنها قضاوت را به شخص خواننده می سپارم!سالیانی است که جوانانی از زیر سلطه ی غرب و یهود بیرون آمده اند و هر کدام جداگانه سعی بر ذوب کردن انبوه آهن آلات تاریخ یهودی وار پرداخته اند در عصر معاصر که دیگر همانند قرون وسطی چیزی به اسم نژاد پرستی نیست وقت آن است که جاهلیت مدرن را دور بریزیم!در زمان رژیم متحوس و نجس پهلوی در موقعیتی که شاهنشاه خائن در پی اجرای مراسم مسخره و دلقک وار 2500 سالگی که فقط موجبات استهزاء و خنده ی بی تمام یهود و غرب بر همان نسبتا آریا مهر !به جهت نشاندن منافعشان در پایه تاریخ خود ساخته را فراهم می کرد،عظیم ترین مجاهد چند صده ی اخیر جهان اسلام حضرت امام خمینی (ره)از تبعیدگاه خود با نفرت تمام و به همراه جمله ی ((جنایت های شاهان ایرانی صفحات تاریخ را سیاه کرده است))به جنگی بزرگ با جاهلیت مدرنیزه کنونی رهسپار شدند حال چطور است که بر اساس قوانین مضحک یک سازمان یهود پرور و غرب ساخته که هر چیز جز انسانیت در آن دیده می شود دست به ترمیم قبر جعلی کوروش برده اید؟هر چند این موارد بیشتر در مورد دولت محمود احمدی نژاد که با کارهای خود سرانه ی خود اعم از قرائت منشور کوروش و دامن زدن به اراجیف باستانی نوعی جدید از نادانی را جامعه به راه انداخت !لکن حال که آن دولت با هر خیر و بدی گذشته چگونه است که دولت شمشیر و امید نمی تواند جلوی مراسم بی شرمانه و پروا و نشان نادانی در عصر حال است را نمی گیرد؟

می توانم توصیه کنم بعد از به هم ریختن گشت ارشاد!!می توانستید نیروهای در خدمت این حزب را به نگهبانی پاسارگاد می گماشتید تا حداقل بتوانند جلوی سجده ی جوانان خام که در اثر بی تدبیری های مسئولان نالایق حال جمهوری اسلامی به این کار دامن می زنند را بگیرند!

به طور مثال مقام معظم رهبری مد ظله العالی در کلامات ارزشمند خود به وفور به واقعیت های تاریخ می پردازند که در زیر می توان به یکی از کوچکترین این فرمایشات اشاره نمود:

(( حالا یک نفر هم پیدا مى شود که از سر اشتباه و ندانم کارى ، به جاى مرقد امام رضا و مرقد امام بزرگوار و مرقد حضرت معصومه و مراسم معنوى ، تخت جمشید را زنده مى کند ! البته تخت جمشید، یک اثر معمارى است ؛ انسان ، اثر معمارى را تحسین مى کند و چون متعلق به ما و ملا ایرانیهاست ، به آن افتخار هم مى کند؛ اما این غیر از آن است که ما دلها و ذهنها و جانهاى مردم را متوجه به نقطه اى بکنیم که در آن خبرى از معنویت نیست ، بلکه نشانه ى طاغوتیگرى است !

در همان ساختمانها که امروز بعد از گذشت یکى دو هزار سال ویران است ، زمانى به مناسبت همین روز نوروز، خدا مى داند که چه قدر بى گناه ، در مقابل تخت طاغوتهاى زمان به قتل مى رسیدند و چه قدر دلها ناکام مى شدند ! این افتخارى ندارد.))
علت این تناقضات با سخن های بیهوده و جهالت وار مسئولین چیست؟
آری به راستی دلیل واقعی چه می باشد که هم اکنون با وجود اینکه به روشنی تمام واضح است کتاب دو قرن سکوت اثر زرین کوب کاملا با اسلام منافات داشته و نوشته ای است ملت پرستانه و ناسیونالیسم در جهت اهداف سیاسی است و باز هم در این مملکت اسلامی از انتشار آن جلوگیری نمی شود و در عوض کتاب دوازده قرن سکوت هر چند که دارای اشتباهات زیاد بود ،با زحمت تمام در بازار کتاب یافت می شود؟
باری،سه دهه ی پیش انقلاب بر آن شد که جلوی ملت پرستی را بگیرد!توصیه می کنیم که مسئولین ارزشمند کشور کم کم یک بار کتب اخلاق امام را بخوانند!در کدام مکتب امام چنین اراجیفی یافتند که اجازه چاپ به این کتب ناسالم دادند ؟
((خدمات تمدنی فرهنگی ایران به اسلام،پشت جلد،فاروق صفی زاده:از شگفتی هایی که واقعیت دارد این است که بیشتر دانشوران ملت اسلام،خواه در علوم شرعی و خواه در دانش های عقلی،بجز در موارد نادری غیر عرب اند و اگر کسانی از آنان هم یافت شوند که از حیث نژاد عرب اند،از لحاظ زبان و مهد تربیت و مشایخ و استادان عجمی هستند . با این که مذهب و صاحب شریعت عربی است.))
چگونه است که این کتاب به طور آشکار یهودیان و علی الخصوص زرتشتیان را به جشن دعوت می کند و سلسله خلقت را به زیر سوال می برد !حال سوال این است که خالق متعال در بسیاری آیات قرآن به یکسان بودن آدمیت اشاره می کند اکنون این نویسنده و کتاب که معلوم نیست چگونه مجوز چاپ گرفته سعی بر نژاد پرستی دارد !چگونه و بر چه فرمولی خلق ایران کتاب ارزشمند شهید مطهری یعنی خدمات متقابل اسلام و ایران را نمی شناسند اما این کتاب را به ساده ترین شکل در کتابخانه ها پیدا می کنیم؟
آیا عرب بودن در چشم صاحب ملکان عیب است یا عجم بودن؟!تقصیر عربی است که جغرافیایش ناموزون است و یا تقصیر عجم است که با خون ریزی هخامنشیان رو برو شده است؟
عیان است که جواب این سوالات در یک عبارت خلاصه می شود و آن هم اسلام است!هیچ عالمی مانند بو علی سینا نبود و نخواهد بود بجز با وجود اسلام!این آیین خدایی است که بر هر دینی افضل است و باعث شده تا یهود و مسیح  و ... گرایش هایی فراوان به اسلام داشته باشند!
حضرت رسول به مقام نبی الهی رسید تا جهل را از بشر بدور بدارد کنون که او دیگر نیست خمینی (ره) که بود و هست!خامنه ای (مد)که نمرده!پرسشی است که چرا مسئولین به کل در بسیاری از دستورات از مواضعات امام و رهبری فاصله گرفتنه اند؟
آدمی در می ماند که اگر می دانستند حفظ کردن اوستا در میان جوانان ،سجده کردن بر قبر کوروش،نژاد پرستی،و توهین و..... حق الناس است و الله بلند مرتبه از آن نمی گذرد چه می شد"؟
تا چه زمانی مردم باید بازیچه تواریخی که ارزشش برابر با نقال های قهوه خانه است باشند؟
تا جه موقعی باید جنگ عرب و عجم مختار در تاریخ پیوسته تکرار شود؟

یادمان نرود که در برابر حق الناس مسئولیم!پایان.....




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۴ ، ۲۰:۵۴
محمد حسین قدمی

در انجمن سایت غاصب و بدون نظارت هم میهن که هر بی سوادی دهان به فحاشی می گشاید و هر چه که در ذهن خامش می گذرد بیان می دارد و احد الناسی زیر نظر منافع خویش حق اعتراض ندارد مطلبی را مشاهده کردم و چند پست باعث شد تا خوانندگان وبلاگ بنده حقیر را به یک خنده و استهزاء از ته دل دعوت کنم تا بتوانند حداقل کمی از تهی بودن دست باستان پرستان آگاه شوند!

شروع تاپیک به این مضمون است که:

((می خواهم در این تاپیک مقایسه ای داشته باشم میان ایران قبل از اسلام و ایران بعد از اسلام تا به این نتیجه‌ برسیم که ورود اسلام به ایران به نفع ایرانیان بود یا به ضرر آنها.
بهتر است موضوع را از چند جنبه بررسی کنیم.
1.علم و دانش:
تعداد دانشمندانی که بعد از اسلام در ایران آمدند بسیار بیشتر از دانشمندان قبل از اسلام هستند.
2.آزادی دین:
یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان در ایران بعد از اسلام با وجود همه کم و کاستی ها در انجام منایک دینی خود آزاد بودند اما در زمان ساسانی چنین آزادی ای نبود
3.در دوران ساسانی نظام طبقاتی ای وجود داشت که باسواد شدن را برای طبقات پایین جامعه ممنوع کرده بود.
من مدافع کارهایی که خلفا به اسم اسلام انچام دادند نیستم.چون آنها نماینده مسلمانان نبودند.اما کارهای آنها صدمرتبه بهتر از اعمال کسانی همچون شاپور ذوالاکتاف است.))
متاسفانه همین متن شروع نیز هر چند با بعضی نظرات این جانب یکسان است ولی دارای تناقضات بسیار آشکاری است که تصمیم به اصلاح آن ها ندارم .کاربری که خود چند سطر بعد اعتراف به بی سوادیش و یاد گرفتن همین اراجیف از بعضی کاربران جاهل همان سایت اعتراف می کند دست به نوشتن برده است و :
((۱-در مورد اول اگه اسلام باعث رشد علم در ایران شد چرا در بقیه ممالک اسلامی اینطور اتفاقی نیفتاد و تا جایی که میدونیم همه ایرانی بودن.پس درست تر اینه بگیم که ایرانی ها به اسلام اعتبار بخشیدن
۲-آزاد مطلق بودن مثه مسلمونا یا مجبور به پرداخت جزیه و .‌..بودن؟
۳-قرار نیست برای خوب جلوه دادن امری مقایسه بین بد و یدتر بشه
بفرض که برا طبقات پایین تحصیل ممنوع باشه یعنی یک مرزبندی بوجود وجود داشته در اسلام هم همین مرزبنذی اما از نوع دیگه و جنسیتی بوجود اومد که خیلی خطرناک بوده.مرزبنذی زن و مرد و زن رو ملک مرد دونستن و..‌
و یک سوال چرا همیشه میگیم که اینا نماینده اسلام نبودن و هر کاری که انجام میدن رو اگه بد باشه از اسلام مبرا و اگه خوب باشه ناشی از اون میدونیم.چرا؟))
در اندیشه هایم نیست که بخواهم مردم ایران را بی تاثیر بر پیشرفت های کشور بعد از اسلام بخوانم !اما این گونه متن ثابت می کند که پاسخ دهنده به هیچ وجه اطلاعات کاملی از دیگر کشور ها ندارد:

این است نمایی از قصر الحمرا که بعد از تسلط اسلام توسط اسپانیایی هایی که در تاریخشان به هیچ وجه نه تنها توانایی چنین چیزی نداشتند بلکه حتی ماجرای این قصر برای آن ها مانند خواب های شبانه بود.
پس در مورد اول نتیجه می گیریم که همواره خدمات اسلام و ایران متقابل و فاقد جانب یک طرفه بوده است و از یک سو دیدن آن فقط امری جهالت بار است.
در مبحث بعدی کاربر جعل زده حتی فرق جزیه با غارت را نمی داند و آن را موضوعی برای نداشتن آزادی فرض می کند !شاید اگر کمی مطالعه می کرد می دانست که جزیه مالیات سرانه ی اهل کتاب به مسلمانان بود زیرا کشور آن ها به دست مسلمین اداره می شد .
در قدم بعدی نویسنده آن مطلب بی منبع و خاصیت قران را نیز نقض می کند در حالی که در قرآن صراحتا در بسیاری از آیه ها به یکسان بودن زن و مرد پرداخته است،قرآن کریم در سوره روم می فرماید:
((و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنو الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک الایات لقوم یتفکرون:و از نشانه های قدرت اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفرید،تا به ایشان آرامش یابید ،و میان شما دوستی و مهربانی نهاد.در این پند ها نشانه هایی (برای حکمت الهی )است برای مردمی که تفکر می کنند.))
پس قرآن که تکمیل کننده ی مسیر هدایت بشر و کامل ترین کتب آسمانی و تنها نوشته ی الهی که تحریف نشده است نه تنها زن و مرد را یکسان می داند و در پیوست آن دو را مکمل هم نیز می خواند لذا گفته ی مجهول سوم به کلی رد می شود.
این ها فقط یک پست از مطلب های بی ارزش این تاپیک است و در ادامه افرادی که حتی عکس پروفایلشان نشان از غرب زدگی است جو تمدن گرایی می گیرند و خواسته اند اظهار نظری بکنند:
 دکتر شریعتی در چند دهه ی پیش جواب او را که دستاورد های ایرانی قبل از اسلام را بهتر از بعد آن می داند داده است:

((اسلام را نگاه کنید، در همان بیست سال اول به اندازه ای چهره های درخشان طلوع می کند که در هزار سال ایران باستانی هرچه می گردی یکیش را نمی یابی!
این اواخر، در زمان انوشیروان و بعد از او به اسم چند طبیب و حکیم بر می خوریم اما چه زود دماغ سوخته می خرند! اسم ها همه خارجی است، بختیشوع و… آری، این ها دانشمندان روم شرقی اند که از ترس مسیحی شدن ژوستی نین دررفته اند و به اینجا آمده اند و دانشگاه گندی شاپور را ساخته اند، پناهندگان سیاسی اند. پس اوّلین دانشگاه ما را هم در عصر طلایی باستان، یونانی ها ساختند!))

در تمامی موارد و علی الخصوص در کتاب کامل خدمات متقابل اسلام و ایران به صحیح بودن تمام می توان یافت که اسلام تکمیل کننده ی هنر ایرانی که در اثر خون ریزی سلاطین گذشته اعم از هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان در سکوت ،خفته بود می باشد و اگر این چنین نبود نمی توان هیچ ابن سینایی در تاریخ باستان پیدا کرد و فقط خرافه های زرتشتی و هخامنشی است که در سیاهی باستان روشنگر مسلمانان است.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۴ ، ۱۸:۳۸
محمد حسین قدمی


پورپیرار،نامی است که اکثرا در زبان تمامی نویسندگان افتاده است .برخی با نشان دادن چهره ای زشت و خشن از او ،و جدا نکردن تاریخ از مذهب در پی وهابی شمردن وی به دلیل مصاحبه در مورد مقاله اسلام و شمشیر می باشند که شگفتا چگونه  ارتباطی بین وهابیت و مصاحبه و تاریخ پیدا کرده اند که آدمی در می ماند.!

تا توانستند دیدگاه های وب نوشت روزانه اش را نادیده گرفتند و بی توجه به جمعیت کثیر بنیان نوین اندیشی دست به قلم نحزشان بردند و نوشتند:

در انزوا و بد نامی در گذشت!

شاید در خاطر بی فایده ی خویش یادشان رفت که بعد از فوت وی اسم او را پور خرد نامیدند آن هم نه در ایران بل در کشور های مجاور ،کشور هایی که سال ها رنج پان ایرانیسم کشیده اند و نتوانستند بر روحیه نژاد پرستی کسانی که خود را به خواب زده اند غلبه کنند!

صاحب این قلم  نمی خواهد پورپیرار را به عنوان منبعی صحیح و تاریخ دان اعظم ایران معرفی کند ،اشتباهات رایج وی قطعا در اثر بی فایده بودن بسیاری از منابع مکتوب بود لکن در بعضی از مقالات بسیار صریح تاریخ را بیان کرد و در نقاط دیگر که دچار گمراهی شده بود راهی برای تحقیقی جدید و نوین در اختیار حقیقت پژوهان قرار داد .

حال دگر او نیست و اکنون که حداقل کتب و نوشت هایی از خود به جای گذاشته قبل از شروع نوشتار توصیه می کنیم که ابتدا نوشتار های او را جه ارزشمند و چه بی ارزش قرائت کنید بعد زیر سلطه ی جاعلان زبان به فحاشی بچرخانید.!

بعد از انتشار کتبش دو دانجشوی باستان شناسی که  بی شک جو استادشان آن ها را تحت تاثیر قرار داده با کلماتی که از دیگر کتب به قول قدیمی ها ملا کرده اند کتابی چاپ کردند و خواستند با این عبارات  به پورپیرار !طعنه ای زده باشند ،نمی توانیم برخی نقد های ارزشمند کتابی که انتشار دادند را نادیده بگیریم و بی شک به درستی و حق می باشند اما به طور مثال سوالی که همیشه در نزد نویسنده این مطلب مانده این است که چرا تناقضات پورپیرار را از همان منبع وی اثبات می کنند؟آیا همین دلیلی نیست که منابع آن ها کاملا غلط می باشد؟و دیگر رجوع به منابعی که اصولا ذره ای از منابع درست در آن دیده نمی شود حاکی از چیست؟فقط بر این بسنده کنیم که نویسندگان همان کتاب نیز فقط خواسته اند عصبانیت خود را که تحت تاثیر دور ریختن مزخرفاتی قدیمی که در سنت ایرانی جای ندارد و از پهلوی خائن به بعد شایع شده ،با کمی نوشتن آرام کنند.

حال قضاوت با شما !خودتان کتاب اعتبار باستان شناختی آریا و پارس را بخوانید.!




۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۴ ، ۲۰:۴۴
محمد حسین قدمی

نوشتن در مدخل فرمان های شاهان هخامنشی در کتیبه هایشان ،مسئله ای است که با شبهه تمام می توان بر آن دخول کرد ،هرچند جاعلان بسیار آسوده بر آن ها سلطه کامل گرفته اند و به هر نحوی سعی به تدوین عقاید و منافع خود بر آن ها کرده اند.

مقصود وجود شبهه ،نبودن بسیاری از کتیبه ها در تصاویر قدیمی است که مجوز بسیاری از این کتیبه های جعلی را باطل می کند و دیگری ترجمه های جعلی که سود و منفعت پهلوی خائن را به حد کمال رسانده است.

مسئله اول که در این کتیبه ها  بسیار شک برانگیز است ،برآمدن نشانی به نام فروهر برای اثبات زرتشتی بودن هخامنشیان است.

در مهر داریوش بزرگ و در کتیبه ی ماوراء جعلی بیستون می توان به وفور نشان هایی از این فروهر یافت.

رشک وقتی به آغاز می انجامد که چنین نشانی در بناهای آشوری نیز یافت می شود و پرسش هایی را مطرح می کند.

جاعلان این امر را به منظور این که مصریان از ایرانیان این طرح را دزده بودند و آشوریان برای زیبایی از آنها اقتباس کرده بودند حال با وجود این نظریه علت تصویر زیر چیست:

(به سادگی می توان نسل کشی این قوم های متمدن قدیمی توسط هخامنشیان و اقتباس بسیاری از معماری ها از ملل مغلوب را از آنها دریافت،رجوع شود به کتب پی یر بریان)

تبادل معماری های آشوری و هخامنشی به همین جا ختم نمی شود و نمی خواهیم بیشتر نکات مطالب را به این نکته اختصاص دهیم پس نتیجه می گیریم:

خدای داریوش خدایی آشوری است و یا به عبارتی  بنا بر کلیه گفته هایش در کتیبه ها ،تنها لطفش بخشش سرزمین هاست.

و این نتیجه صرفا بر داریوش ختم نمی شود لذا در کتیبه ی اریارمن جد او نیز و دیگر کتیبه ها خدایی که اورمزد نام دارد و به اشتباه اهورا مزدا خوانده می شود تا حیاتی برای زرتشتیت در نظر بگیرند ،پروردگاری است آشوری مسلک که کار او بخشش زمین ها است همانند خدایان افسانه ای یونان مانند زئوس و ...

(در کتیبه ی آرشام شاه نیز این چنین به اورمزد اشاره شده است:آرشام شاه گوید :اهورا مزدا ،خدای بزرگ ،که بزرگترین خدایان است مرا شاه کرد.)

حال که دریافتیم خدای داریوش و آرشام و ... آشوری است به گل نبشته ی کوروش رجوع می کنیم که می خوانیم:

((کوروش کبیر،هارولد لمپ،ص 15:خدایان سومر و اکد که نبونید آنها را به بابل آورده و خدای خدایان را خشمناک ساخته بود ،من به خواست مردوک خدای بزرگ ،به صلح و صفا به جایگاه پسندیده اشان باز گرداندم.))

هر چند جعلیات لمپ سر به فلک کشیده ولی همین مطلب کوچک نیز بس است که موسس سلسله ی هخامنشیان یعنی کوروش را مردوخ ،مردوک پرست بدانیم و بفهمیم که شاهان پس از او از سر نوشت وی نتیجه گرفته و به خدای دیگری روی آورده اند.

محققا معلوم نیست که هخامنشیان حکومتی بر فلات ایران داشته اند یا نه،زیرا همان طور که در مقاله ی یکم اشاره کردیم ساکنین اصلی دل خوشی از آن ها نداشته اند و به آن ها مهاجم یا غارتگر می گفتند حتی در کتیبه ها نیز به برگشتن ملت ها از این سلسله اشاره شده است پس قطعا شاهان بعد کوروش به خدای دیگری روی آورده اند تا بتوانند سلطنت خود را مستحکم نمایند اما در این امر نیز موفق نبوده اند .

پایان،ادامه دارد....

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۴ ، ۱۸:۵۲
محمد حسین قدمی

بسم الله الرحمن الرحیم


در سطر این حجم تحریف بیش از حد ، یکی از بزرگترین توهین ها به پیامبر اسلام یعنی سلمان فارسی جای گرفته است.

سید عطاء الله مهاجرانی بزرگترین نویسندگان در زمینه جعل ماهیت سلمان فارسی است که شاید بنیان سلمان گرایی را وی با پایان نامه مضحک خود که یکی از بزرگترین کتاب های لطیفه بازار ایران است به وجود آورده است.



اولا !در وجود سلمان و حیات وی نزد پیامبر اسلام دیگر مبحثی نمی ماند و نمی توان به آن رشک برد !چنانچه در سخنان بسیاری از مفسرین می خوانیم:

1-سلمان فارسی یکی از مصادیق مومنان و صالحانی است در سوره والعصر از ان سخن به میان آمده است. (الغدیر، ج 10، ص134)

2-سلمان فارسی از سبقت گیرندگان به اسلام، در میان ایرانیان است. (بحارالانوار، ج10، ص140)

3-سلمان فارسی از کسانی بود که آیه 9 سوره زمر درباره آنان صادر شد. «اَمَّن هو قانتٌ آناء اللیل .... و این صحابی بزرگ از جمله شب زنده داران معرفی شد. (الغدیر، ج9، ص22)

4-سلمان فارسی از افراد با فراست و هوشیار و نزدیک به پیامبر و امامان بوده است. (بحارالانوار، ج 22، ص349)

5-سلمان فارسی از کسانی بوده که آیه «السابقون الاوّلون....» درباره آن ها نازل شده است. (نفس الرحمان، ص187)

6-سلمان فارسی از شخصیتهایی است که همواره در مسیر ولایت بوده و تا آخر عمر، بر عهد و پیمان خود باقی می ماند. (الاختصاص، مفید، ص58)

7-آیه 28 سوره کهف، «وَ اصبِر نَفسک مَعَ الّذینَ یَدعُونَ رَبَّهم بِالغُدوه وَ العشَی» طبق روایات امام صادق (ع) درباره سلمان فارسی نازل شده است. (نوالثقلین، ج3، ص257)

8-مقام سلمان فارسی به گونه ای بوده که پیامبر(ص) ابوذر را مامور می کند که همواره از سلمان فارسی پیروی نماید و نافرمانی او را نکند. (روضه کافی، ص162)

9-یکی از مصادیق عملی آیه 28 سوره حج «و هُدوا اِلیَ الطّیِب مِنَ القول ...» سلمان فارسی می باشد.(اصول کافی، ج1، ص426)

10-هرگاه جبرائیل بر پیامبر (ص) نازل می شد، سلام خداوند را به سلمان ابلاغ می داشت. (الاختصاص، مفید، ص216)

11-سلمان فارسی از جمله صحابی بود که پاداش بدون منت به وی داده شده است. (بحارالانوار، ج22، ص345)

12-اشتیاق بهشت به سلمان، بیش از اشتیاق سلمان به بهشت است. (مشکاه المصابیح، ص298)

13-سلمان جزء حواریون، یعنی یاران پاک و برگزیده پیامبر (ص) بوده است. (التوحید، صدوق، ص 421)

14-مقام سلمان فارسی، همانند لقمان حکیم است. (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج18، ص 36)

15-سلمان از اهل بیت می باشد. «سلمانُ منّا اهلَ البیت» (بحارالانوار، ج22، ص373)

16-سلمان فارسی از جمله شخصیت هایی است که اسم اعظم به او آموخته شده است.(بهجه الآمال، ج4، ص412)

17-سلمان فارسی از علم غیب  بهره ها داشت و از عالم ملکوت به او الهام می شده است. (آمالی، شیخ طوسی، ص260)

18-قلب سلمان فارسی، همواره مرکز اسرار الهی بوده و حقایقی که مخصوص اولیای الهی است، در دل و جان او، جای داشته است.(الاختصاص، ص9)

(برگرفته از سایت کازرون نما)

و حال مبحثی است که در سخنان با سوادان رایج شده است :

1)قبول نداشتن سلمان و خائن شمردن وی  به ایران توسط بعضی باستان گرایان (در این نظریه پاسخی نمی دهم چون به حدی نا متعارف با سواد و عقل است که حتی به درد خواندن هم نمی خورد!)

2)افرادی که سلمان را معادل با اهل بیت عصمت و طهارت می دانند

توضیحی که باید در این موضوع داد این است که در پاکی دل وی و درستکاری او و معنویتی که خداوند در بنیان قلبش قرار نهاده بود شکی نیست و شاید معادل با اهل بیت باشد همان طور که در سخن پیامبر آمده:((سلمان من اهل بیت))

ولی متاسفانه با تبلیغات گسترده دشمنان اسلام حزب دوم که در بالا نام بردیم به وجود آمده است و ماهیت معصوم را به زبانی ساده از آل البیت نقض می کند.

به هیچ صورت نمی توان کمک های بدون دریغ و رشادت های سلمان فارسی (ع)را از صفحه تاریخ نقض کرد لکن بعضی جاعلین وی را عامل حیات معنوی اسلام می دانند حال باید بگویند چگونه با وجود این که شخص سلمان نیز در رکاب امیر مومنان جود داشته ،می تواند جای حضرت علی (ع)را در این عاملیت خود ساخته بگیرد؟

و بی شک در هر دین و آیین و مسلکی،چه خدایی و چه خرافی باید شخص جانشین موسس مسئولیت معنوی را به عهده بگیرد و این که چرا سلمان به این امر منصوب شده خدا می داند.

پ/ن:اصلیت این مقاله توهین به شخصیت سلمان نیست تقاضا می شود کاملا در کلام تفکر کنید.





۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۴ ، ۱۸:۵۶
محمد حسین قدمی
مقصود تمام این شیادیت های کمر شکن!ساختن تاریخی جعلی بدون تاثیر موزون و ناموزون بودن جغرافیا برای شکنجه وحدت اسلامی و ایجاد رشته ای متصل کننده تمدن شرقی به تمدن نداشته ی غربی است.
 
در پاسخ سایت جاعل پارسیان دژ اشاره کردیم که نام کوروش بسیار فراوان و به صراحت در تورات ذکر شده است .
در اشعیا داریم که:
«خداوند کوروش‌ را برگزیده‌ و به‌ او توانایی‌ بخشیده‌ تا پادشاه‌ شود و سرزمین‌ها را فتح‌ کند و پادشاهان‌ مقتدر را شکست‌ دهد. خداوند دروازه‌های‌ بابل‌ را بروی‌ او باز می‌کند؛ دیگر آن‌ها بروی‌ کوروش‌ بسته‌ نخواهند ماند.» 
اولا چطور است که در تورات تحریفی امروزی که دستخوش کاهنان یهود شده به پیامبران القابی میدهند که در هیچ مسلکی نیست!ولی در مورد کوروش تمامی صفات نیک صدق می کند؟
و مطلب بعدی این که چرا در منشور شخص کوروش به واضح ترین شکل اعتراف به مردوک پرستی می کند حال خدای خود ساخته تورات چگونه و بر چه فرمولی کوروش را مسیح خود می خواند؟
(در جهت اثبات تحریف تورات رجوع شود به:http://www.irdc.ir/fa/content/10901/default.aspx)
و شبهه دیگر که شیادان آن را نیز جعل کرده اند از قرار این است که چرا نظر استادان با سواد در مورد تمدن روم و یونان و ... باستان کاملا یکی است و تناقضات آن ها راجب تمدن ایران باستان حاکی از چه چیزی است؟
همان طور که در مقاله ی پاسخ بدون تماس اشاره کردیم ،مبحث ذوالقرنین بودن کوروش در تورات واقعا اعجاب انگیز است!در این کتاب جعلی دیگر کار از بچه بازی های همراه با شیطنت می گذرد و می خوانیم:
«آن قوچ دو شاخ را که دیدی، پادشاهی ماد و پارس است. آن بز نر، پادشاهی یونان است و شاخ بلندی که در وسط دو چشمش بود، اولین پادشاه آن مملکت می باشد.»
در اینجا کاملا واضح است که جاعلان یهودی برای منصوب کردن حیاتی جعلی به کوروش به ذوالقرنین بودن وی دست می برند که در همان مقاله یکم مختصرا به محکم ترین دلیل منفی بودن این موضوع اشاره کرده ایم.
حال یهودیانی که از یهودیت خارج شدند و غربیانی که دست به جعل برده اند باید پاسخ گوی سکوت تاریخ ایران باشند..!

پ/ن:به هیچ وجه منظور از این مطلب یهود ستیزی نیست!همان طور که گفتیم شرط قبول داشتن یگانگی خدا برای هیچکس استثناء نیست و اگر کسی این مطلب را به عامه ی یهودیان نسبت دهد فقط جهالت خود را آشکار نموده است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۴ ، ۱۳:۱۶
محمد حسین قدمی

جدیدا در این چندین سال باستان پرستان جهالت گرا با تکیه بر کتاب تاریخ طبری(خرافاتی)دشمنی دیرینه ی خود را با اسلام بار دگر به نمایش همگان در آورده اند تا نداشتن عقل و نادانی خود را با مطلب حضور حضرت امام حسن و حسین ارواحنا فداه در هجوم اعراب مسلمان به ایران ابراز می کنند.

در قدم اول بیاییم تعصب که همیشه به رهایی آن اندرز داده ایم کنار بگذاریم و به دید فلسفی به این مسئله نگاه کنیم:

دلیل این همه محبت شیعیان ایران که اکثریت جمعیت ملت را تشکیل می دهند به امام حسین و حسین چیست؟

اگر این چنین بود،به قول همان باستان پرستان زمین برای ایرانیان آفریده شده از بس که با هوشند حال این مردمان ایران چگونه با این سطح خرد به یکی از جنایتکاران علاقه نشان می دهند؟

و دیگر از نظر تاریخی:

1)امام علی (ع)  و فرزندان مطهرش طبق روایات همواره از غاصبین فدک یعنی خلفای راشدی برائت می جستند  چگونه می شود که زیر سلطه ی ابوبکر بروند؟

2)دوما امام حسن و حسین (ع)برای امامت نزد حضرت علی (ع)ارزش خاصی داشتند چگونه می توانند در جنگ حضور داشته باشند؟

حال قضاوت با دوستان آریایی الاصل!!



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۴ ، ۱۹:۳۶
محمد حسین قدمی